بسوزد پدر بي پولي
امروز براي وصول نسيه هاي كارگاه كبلي يوسف و حميد با دايي ابوالحين رفتن به سيبرون كه گوسفند بيارن
خودمم سري قبل از پدر خانمم ي گوسفند با بره گرفتم كه خودش داستان داره . . . .


+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی ۱۳۹۳ ساعت ۶:۳ ب.ظ توسط رمضان پور امیردهی
|
ديرگاهيست که تنها شده ام