تبريك و تسليت
و
تسليت و ابراز همدردي به اقاي عليرضا فيروزجاييان كه در غم عزيز از دست رفته مهندس اميرحسين فيروزجايي مي باشد . برايشان صبر جزيل از خداوند منان خواستاريم
با تشكر
رمضان پور اميردهي
و
تسليت و ابراز همدردي به اقاي عليرضا فيروزجاييان كه در غم عزيز از دست رفته مهندس اميرحسين فيروزجايي مي باشد . برايشان صبر جزيل از خداوند منان خواستاريم
با تشكر
رمضان پور اميردهي
امروز يه مشتري پيش ما بود
ديدش از وضعيت جامعه و سخت تر شدن پول دراوردن ميگفت
ميگفت بازار خيلي خرابه اجناس ارزون ميشه
به همه بدوبيرا ميگفت موندم تو كه اينقده ميدوني پس چرا اينجايي
بجاي تحميل افكار غلط خودمون به مردم يه خورده كمر همت ببنديم بماند يكي ميخوره يكي ميبره جان داداش ما هم بوديم همين بوديم
خيلي سخته ادم وسوسه نشه
چندين بار براي خودم پيش اومد پس زود قضاوت نكن
با شه داداش
خدا بزرگه - به حرف مردم باشه قضيه پدر و پسر و اون خره بدبختي ميشه كه عاقبتش مشخص نشد كه مرده يا زندست
اينم تقديم به همه
مخصوصا به داداشام كه قدمشون روي جفت چشام

خودمم سري قبل از پدر خانمم ي گوسفند با بره گرفتم كه خودش داستان داره . . . .


امروز مجيد بلوك زن كارگاه ما فردا ميره خدمت سربازي
امروز ازمون خداحافظي كرد و رفت
كه خدا پشت و پناهش باد
منتظريم تا زودي تموم شه و برگرده . . .

میگفت :
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
یعنی واقعن دوسش داره . . .
اما
وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه . . .
شادمهر
یه دختر تو تراس رو به رویی یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
ابی
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
شادمهر
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
شادمهر
یه دختر تو تراس رو به رویی یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
ابی
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
شادمهر
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
همیشه راه پروازشو بستن همیشه رو خیالش خط کشیدن
ابی
براش مرده و زنده فرق نداره سیاست بازا پیرا و جوونان
همش دمباله قهرمان میگرده میون شاعرا آوازخونا
رو دیواره اتاقش چنتا عکسه هدایت کافکا فرخزاد مایکل
یه عکس خاتمی چنتا مدونا یه عکس تام کروز یه عکس فیدل
براش مرده و زنده فرق نداره همش دمباله قهرمان میگرد
شادمهر
نمیدونه که تنها توی آینه باید دمبال قهرمان بگرده
هنوز باور نداره که با دستاش جهانی میشه ساخت بی ظلم و برده
ابی
یه دختر تو تراس رو به رویی شبا کنسرت فردادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره نمیشه دیدش از بس شب سیاهه
شادمهر
ولی زنگ صداش میپیچه هر شب تو شهری که چراغاش رنگ خونن
دیگه چند وقته که حتی چراغِ چهار راها میترسن سبز بمونن
ابی
میخواد یاد تموم شهر بمونه بهاری که یکی برگاشو دزدید
درختی که قرنطینه شد آخر تو فصلی که زمین برعکس میچرخید
شادمهر
صداش لبریز حرفای نگفتس
ابی
سرش لبریز صد آتش فشونه
شادمهر
یه دختر تو تراس رو به رویی
ابی
یه شال سبزو هر روز میتکونه
شادمهر
یه شال سبزو هر روز میتکونه
با هم
یه شال سبزو هر روز میتکونه
من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی !
تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی !
تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم ، دستی می کنم تا چهره و موهایت را
نوازش کند!
تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر آن به خواب روی!
خود را ، تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ان بیاشامی ، از آن بر
گیری ،هر چه بخواهی از ان بسازی، هر گونه بخواهی باشم !
از این لحظه مرا داشته باش
امروز مهمون داش جابریم
من وعبدالله
رفتیم سر کیوی باغ بعدش رفتیم باغ خونه سوت هلی خوردیم خیار محلی خودیم تازه مار هم دیدیم نذاشت بکشمش
فعلا اومدیم خونه قراره نهار بده تازه یاذدم رفت بگم ازدواج کرده مبارکا بوشه
فدای همتان